چه احمقانه زنده ام,چه وحشیانه نیستى...
يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۱۷ ق.ظ
بیا کمى خواب به چشمانم تعارف کن
کمى نگاه به رویم بکش..
صداى نفس هایت را هم کمى کم کن,خوابم سبک شده
از وقتى که هیچ خوابى را با تو ندیدم سبک شد
گفته بودى قسمت بده ماجرا خواب ها و مکان هاست
گفته بودى بیا قبل رفتنم کمى فراموشى تزریق هم کنیم
کمى از یاد رفتن
کمى بى خیالى
گفته بودم فراموشى از من,این حس جاى خالى را که فراموش نمى شود..عادت چشمهایم که فراموش نمى شود؟
اعتراف ترس کار من نیست,ولى خیلى وقت است شاعرانه هایم ,آرام کنار گوشم زمزمه مى کند؛ بى تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است...
باور کن
اعتراف ترس ,کار من نیست ..
- ۹۴/۰۱/۲۳
- ۶۷۲ نمایش