آن سوی قاب

دستی بکش به قاب دلت و با من بخوان...از هر چه بود ،از هر چه هست ، از آن سوی قاب...

آن سوی قاب

دستی بکش به قاب دلت و با من بخوان...از هر چه بود ،از هر چه هست ، از آن سوی قاب...

آن سوی قاب

بسم الله...
هر آنچه که می خوانید از دلخوشی های از دست رفته و به دست آورده ی من است
......
تنها نویسنده ی وبلاگ خودم هستم!
https://twitter.com/Z_hoseynitabar?s=09

دنبال کنندگان ۱۰ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترس» ثبت شده است

رویارویی

۰۳
بهمن

امروز داشتم در مورد فوبیا میخوندم که درمانش رویارویی هست

از وقتی یادم میاد از گربه میترسیدم

یه جورایی خود درمانش هم ترسناکه!

اما به این فکر افتادم انگار تمام درمان های روانی آدمها رویارویی هست..

مواجه شدن با مسئله ی مورد نظرمون!یا شخص مورد نظر و یا هر چیزی که باهاش به مشکل خوردیم!

رویارویی خیلی گره هارو باز میکنه

خیلی تصمیم هارو تغییر میده

و یا شاید خیلی از آدم هارو حذف کنه...

 

  • زهراسادات حسینى تبار

بچه که بودم وقتی شبا تو بغل مامان بزرگم میخوابیدم و برام قصه تعریف میکرد خیلی سخت میتونستم حواسمو جمع کنم.

چون به این فکر میکردم فرداشب نوبت دخترخالمه که بیاد پیش مامان بزرگو من چیکار کنم تا بیشتر از این لحظه لذت ببرم!

یا همیشه موقع خوردن غذاهایی که عاشقشونم ،انقدر خوشحالم از خوردنشون که نمیفهمم مزشو...همیشه هم تهدیگ رو آخر غذا نگه میدارم که مزش بمونه سر زبونم اما آخرش انقد سیرم که جا ندارم براش..

هر چی بزرگ تر شدم لذت هایی که باید میبردم غمناک تر شدن.. 

ترسناک تر شدن 

ترس از دست دادن

فهمیدم نمیتونم از چیزهایی که دوست دارم خیلی لذت ببرم..

دوست داشتن من همینقدر غمگین و ترسناکه..

کاش یه جعبه داشتم میتونستم هر چی که دوست دارمو بندازم توشو درشو قفل کنم

که دیگه نترسم

که خیالم راحت باشه که دارمشون

برای همیشه..

 

 

  • زهراسادات حسینى تبار