آن سوی قاب

دستی بکش به قاب دلت و با من بخوان...از هر چه بود ،از هر چه هست ، از آن سوی قاب...

آن سوی قاب

دستی بکش به قاب دلت و با من بخوان...از هر چه بود ،از هر چه هست ، از آن سوی قاب...

آن سوی قاب

بسم الله...
هر آنچه که می خوانید از دلخوشی های از دست رفته و به دست آورده ی من است
......
تنها نویسنده ی وبلاگ خودم هستم!
https://twitter.com/Z_hoseynitabar?s=09

دنبال کنندگان ۱۰ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

یلدای من تمام شد...

حافظ را می بندم

فروغ می خوانم

...و این منم

زنی تنها

در آستانه ی فصلی سرد...

  نقطه!


  • زهراسادات حسینى تبار

دوباره شروع میشوم

از پایان نگاهم به آن سوی قاب خیالم

از سر آغاز همه ی دلخوشی هایی که باید بگردم و به چنگ بیاورمشان

باید به نقطه برسانم تمام روزهایی که گاهی با تکرار آن کرخت میشوم...

باید پرانتز را باز کردو

شروع کرد و فقط برای او بگویم

که شروع قبلم بود و پایان حالم!

که در آن سوی خیالم با او قدم زدم

شعر خواندم

خندیدم

گریه کردم

گریه کردم

گریه کردم

و حالا

هر آنچه که بود..هر آنچه که دیدم..هر آنچه که آفریدم را قاب میکنم برای تا همیشه

شاید کسی سراغشان را نگیرد

شاید که خاک بردارد

شاید که فقط باران به سراغشان آمد..

باید پرانتز را برای همیشه بست!

و امید داشت

لبخند زد

نقطه سر خط

چرا که دلخوشی ها کم نیست....

  • زهراسادات حسینى تبار
دیگر از بزم خیالم خبری نیست

تو بگو

آن که در کنج دلم

گوشه ای دنج، کمین کرد

کجا رفت؟

کجا برد؟

اگر از خواهش روی تو نبود

من امیدم....پشت آن دهکده ی رویا ها

پشت آن کوه بلند

دفن می شد

تو بمان


تو که باشی

من امیدم به خداست


                              من امیدم به خداست...
  • زهراسادات حسینى تبار