آن سوی قاب

دستی بکش به قاب دلت و با من بخوان...از هر چه بود ،از هر چه هست ، از آن سوی قاب...

آن سوی قاب

دستی بکش به قاب دلت و با من بخوان...از هر چه بود ،از هر چه هست ، از آن سوی قاب...

آن سوی قاب

بسم الله...
هر آنچه که می خوانید از دلخوشی های از دست رفته و به دست آورده ی من است
......
تنها نویسنده ی وبلاگ خودم هستم!
https://twitter.com/Z_hoseynitabar?s=09

دنبال کنندگان ۱۰ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

مالیخولیای محبوب من

دوشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۰۰ ق.ظ
 
 
 
 

هنوز یک ساعتی از تمام شدن کتاب مالیخولیای محبوب من نگذشته و من پرم از حس های متناقضی که نمی دانم به کدامشان پناه ببرم!!!

اولین صفحه ی کتاب نوشته شده"برای دخترکان سرزمینم که نمی دانم آرزو کنم روزی عاشق بشوند یا نشوند..."

شک ندارم بهاره ی رهنما هم با همین حس های متناقض دست به قلم گرفته و از "عشق" گفته است..

به نظرم سخت ترین موضوعی که یک نویسنده می تواند انتخاب کند همین "عشق"است...اینکه باید تمام خصوصیات و حالات یک حسی را بگویی که مثل گس کام آدم را تلخ نکند ولی مزه اش تا مدتها زیر زبانت باقی بماند.

اولین داستان این کتاب را که می خوانی دقیقا نمی دانی هدف نویسنده چیست..شاید هم خیلی مرغوب به ادامه ی خواندن کتاب نشوی...مثل من که فاصله ی داستان اول تا دوم را نزدیک دو هفته طول دادم آخر سر هم برای بستن همیشه ی کتاب شروع کردم به خواندنش که فقط تمام شود..همین!

دومی را که خواندم کم کم اخمهایم در هم رفت...سراغ سومی رفتمو  در یک حرکت سریع بستم...بستم ... ! عادت دارم قبل خواب کتاب بخوانم بعد از بستن کتاب فکرم آنچنان درگیر شخصیت های داستان شد که دوباره گرفتم دستم و شروع کردم به خواندن داستان بعدی که شاید پایان این داستان سامانی داشته باشد!
نداشت...بعد خواندن داستان سوم تازه پی می بری که دیگر نباید منتظر یک پایان خوب و سروسامان داری باشی..تو قرار است فقط از یک حس و دوره ای از یک زندگی را بخوانی که به قول دوستانمان دوره ی نقاهت هست!

چیزی که بعد از تمام شدن کتاب گیرت می آید این است که میفهمی عشق هایی که باید تمام شوند تلخ نیستند..گزنده نیستند..فقط شیرین نیست!! فقط قرار نیست حس خوبی را داشته باشی...این که عشق هایی که وصلی در آن نیست قرار نیست تمام بشوند..چرا که بدون شک شدت آن بیشتر می شود و روز به روز گرم تر و داغ تر از قبل..فقط خاطرات و لحظه هایش کم می شود..و تو مجبوری همان خاطرات را هی مرور کنی...و اگر هم نخواهی باز هم در لحظه لحظه ی زندگی ات به سراغت می آید..

به نظرم حقیقت امر این است که آدمهایی که عاشق نیستند اگر تمام خصوصیات عشق را بدانند بازهم اگر با افرادی ، با همان خصوصیات روبه رو شوند نمی فهمند که طرف "عاشق" است.. و بالعکس..آدمهای عاشق هیچ وقت خودشان را عاشق نمی دانند ..فقط غرق می شوند..در سکوتی مطلق!

تمام اسطوره ها و افسانه های عاشقیمان را مردها آفریدند ولی هنوز در دنیای اطرافم نفهمیدم مرد چگونه عاشقی میکند؟؟و اگر معشوقه اش را از دست داد چگونه با آن کنار می آید..؟؟

این کتاب انقدر ها هم تک بعد نیست!در داستان پایانی می فهمی که اگر عشقت را از دست دادی باید خودت را نا امید کنی..نا امید از خواستنش...بودنش..که عمیقا بفهمی معنی تمام شدن را.... و اینجاست که پی می بری برای عاشقی کردنت هیچ وقت پشیمان نشدی!

اگر نویسنده ی این کتاب بودم ، مالیخولیای محبوبم را به تمام مردان سرزمینم تقدیم میکردم تا اگر روزی دختری را عاشق کردند بهای عشقش را تماما و کمالا بپردازند!

تمام...

 


این مطلب در روز های دور نوشته شده است

در سال ۹۲

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۲/۱۰/۱۶
  • ۶۶۳ نمایش
  • زهراسادات حسینى تبار

بهاره رهنما

دور

عشق

مالیخولیا

مالیخولیای محبوب من

کتاب

نظرات (۵)

ب امید روزی که مردان ما این کاروانجام بدن.......................................
میدونی زهرا؟!
هیچی الان نمیتونم بگم
فقط دلم میخواست بودی،برای اون جمله ی آرزویی_تقدیمی آخرت محکم بغلت می کردم!

:(
پاسخ:
بیا بغلم آخه.... دنیا همینه آبجى..بخند :** 
به نظرم جای خالی یه نسخه از نوع مذکرشبه شدت احساس میشه . !!!
پاسخ:
بسم الله.... شما اولیش باش :-)

شاید باید بگم این یکی از بهترین نقدهایی (البته اگه بشه اسمشو نقد گذاشت! )  بود که درباره ای این کتاب خوندم!

منم مدتها پیش که بخشی از داستان بیژن و منیژه رو خوندم ، به این فکر کردم مردهای الان هم مثل ِ اون قدیما عاشق هستند؟؟ یا به اون اندازه پاک عاشق هستند؟ یا این خصلت که این قدر تاکید شده مثل ِ خیلی از چیزای خوب ِ دیگه از بین رفته ...؟؟!!  ( که بنظرم از بین رفته !  یا حداقل من ندیدم! )


جمله ی آخرتون فوق العاده بود!


امیدوارم مردان ِ سرزمینم اینگونه باشند ! 

  • ناصر دوستعلی
  • :)

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی